علل انکار قیامت
فرشته محیطی
برخی از مسائل فلسفی و کلامی نقش مستقیم و تاثیرگذاری در انتخاب سبک زندگی بشر دارد. از جمله این مسائل میتوان به مسئله معاد و رستاخیز اشاره کرد؛ زیرا پذیرش معاد و انکار آن، به معنای پذیرش هدفمندی در آفرینش بهویژه آفرینش انسان و حسابرسی از سوی خداوند است. از این رو، کسی که معتقد به معاد و حسابرسی آن روز باشد، رفتار امروز خویش را به گونهای تنظیم میکند که بتواند پاسخ روشن و مناسبی در آن روز داشته باشد.
اگر به دانشآموزی گفته شود که در پایان سال امتحان و پاداش و کیفری هست و به او گفته شود که باید بر اساس درسهایی که در طول سال داده میشود، در روز امتحان، پاسخگو باشد، بیگمان در خواندن و مطالعه درس و حفظ و یادگیری آن کوشا میشود. اما اگر اصلا امتحان و پاداش و کیفری در کار نباشد، کمتر دانشآموزی خود را ملزم به خواندن و یادگیری درس میکند.
پذیرش معاد و یا انکار آن نیز وضعیت شخص را همانند دانشآموز تحت تاثیر مستقیم قرار میدهد و رفتارهای متفاوتی از وی را موجب میشود.
نویسنده در این مطلب معاد را نشانهای از هدفمندی آفرینش دانسته و به چرایی و علل انکار معاد توسط عدهای و نیز آثار این انکار پرداخته است.
***
معاد، نشانهای از هدفمندی آفرینش
بر اساس آموزههای قرآنی، هر انسانی، دین و یک نوع اندیشه و تفکر فلسفی دارد که بر اساس آن زندگی خود را تنظیم میکند و سبک زندگی خود را بر بنیاد آن میسازد.
کسانی که تفکر فلسفیشان بر بینش و نگرش اسلامی شکل گرفته، خداوند را میپذیرند که رحمان و رحیم، ربالعالمین و مالک یومالدین است.
این بدان معناست که جهان را آفریدگاری است که پروردگار جهانیان میباشد و به هدفی آفریدهها را آفریده است و در روز رستاخیز و پاداش، به حساب و کتاب آنان رسیدگی میکند و بر پایه امتیازی که کسب کردهاند، پاداش میدهد.
چنین اندیشه و تفکر فلسفی به هستی و آفرینش، تمامی ابعاد زندگی بشر را تحت تاثیر مستقیم و غیر مستقیم خود قرار میدهد و سبک زندگی او را متحول میکند. به این معنا که انکار هر یک از این اصول، موجب تغییرات شگرفی در سبک زندگی بشر میشود. کسی که خدا را از ریشه منکر است، همه چیز را اتفاق و بیهوده و شانس میانگارد و به چیزی اعتقادی ندارد و پایبند هیچ اصل اخلاقی و عقلانی نیست.
اگر خدا را بپذیرد ولی ربوبیت و پروردگاری را مختص او نداند و برای چیزهای دیگر نیز پروردگاری قائل شود، دست به دامن دیگران میشود و تنها خداوند را معبود خویش نمیگیرد و برای رضایت دیگران بهپرستش آنان میپردازد و اینگونه است که مشرک و بتپرست و مانند آن میشود.
معاد و رستاخیز داشتن برای آفرینش به معنای وجود حکمت، هدف و فلسفهای برای هستی است؛ زیرا دنیا در این میان همانند کلاسهای درس است که شرکتکنندگان آن دانشآموزان درس آخرت هستند و باید به گونهای درس زندگی را بیاموزند که مورد رضایت خداوند است و بتوانند در امتحان آخرت به رستگاری برسند و قبول شوند.
از این رو قرآن از کسانی که بر اساس آموزههای قرآنی و اسلامی عمل کرده و سبک زندگی خود را بر اساس آن سامان دادهاند، به عنوان فائزون و برندگان در آزمون سراسری یاد میکند که در آخرت سربلند و سرافراز و مسرور و خشنود به خداوند مینگرند.(توبه، آیه 20؛ حشر، آیه 20؛ قیامت، آیات 22 و 23)
آموزههای کتب آسمانی درباره معاد
بیگمان قرآن تنها کتاب وحیانی است که معاد را در محور اصلی آموزههای خود قرار داده است.
پیامبران پیشین بیشترین تاکید خود را بر پروردگاری خداوند قرار داده و از هر گونه شرک در توحید و ربوبیت برحذر میداشتند و دعوت به عبودیت و پرستش خداوند میکردند.
البته پیامبران همه از معاد و رستاخیز گفته و مردمان را از آن برحذر داشتهاند. گزارشهای قرآنی نشان میدهد، حتی یهودیان و مسیحیان بر این باور بودند که آنان تنها وارثان بهشت هستند.(بقره، آیه 111) یعنی یهودیان میگفتند جز یهودی کسی وارد بهشت نمیشود؛ زیرا یهودیان فرزندان و محبوبان خداوند هستند.(مائده، آیه 18) مسیحیان هم میگفتند تنها مسیحی است که وارد بهشت میشود و جز ایشان کسی به آن وارد نخواهد شد.
تمام شرایع آسمانى در اصل معاد مشترك بودهاند و همه پیامبران مردم را به خداى یگانه و اعتقاد به روز حساب و پاداش فرا مىخواندهاند. خداوند در این باره میفرماید: ان الله اشترى من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فى سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعدا علیه حقا فى التوراهًْ والانجیل والقرآن.... ». (سوره توبه آیه 11 سوره اعراف آیه 59 سوره شعراء آیه 135 سوره طه آیه 14 سوره مریم آیه 31)
در آیه شریفه، خداوند اعلام مىکند كسانى كه در راه خدا پیكار كنند بهشت براى آنان است و این وعدهاى است كه در تورات و انجیل و قرآن داده شده است.
همچنین قرآن در چندین مورد از حضرت موسى(ع) نقل مىكند كه مردم را بهپرستش خدا و ایمان به آخرت دعوت كرده است.
درباره یهودیان زمان ظهور پیامبراسلام(ص) نیز مىفرماید: «و گفتند: هیچ كس به بهشت درنیاید مگر كسى كه یهودى یا مسیحى گشت. آن تمناهاى ایشان است. بگو: اگر راست مىگویید برهان خویش ارائه دهید». (سوره بقره آیه 111)
و یا مىگویند: هیچ گاه پیروان یهود جز چند روزى به جهنم نمىروند. (بقره، آیه 80) بدین ترتیب معلوم مىشود كه عقیده به بهشت و جهنم در میان آنان بوده است.
البته در پنج سفر تورات کنونی بصراحت از عقیده به معاد و بهشت و جهنم سخنى به میان نیامده است. تورات کنونی موجود در دست یهودیان، ثواب و عقاب حساب و كتاب را مخصوص این جهان دانسته و به بنىاسرائیل وعده داده كه در صورت ایمان و اطاعت از دستورهای خدا محصولاتشان پرخیر و برکت خواهد شد و بر دشمنان چیره خواهند شد و در صورت عصیان نعمت و بركت از آنان سلب شده و نكبت و بلا بر آنان نازل خواهد گردید.
در تورات کنونی حتى تهدیدات و انذاراتى كه از موسى(ع) نسبت به دشمنان موجود است محدود به همین جهان است و اشارهای به آخرت و معاد و حساب و کتاب قیامتی در آن نیست.
اما در اناجیل موجود و كتابهاى دینى مسیحیان مكرر از بهشت و دوزخ و برزخ سخن گفته شده و اینکه شخص در ملكوت خدا وارد شده و خداوند بین مردگان حكم به عدالت میکند.
در انجیل متى، لوقا و یوحنا آمده است: خداوند براى مؤمنین حیات جاودانى مقرر داشته است. در جاى دیگر از آن آمده است: و مغضوبین و منفورین درگاه او مردمانى هستند كه همواره در جهنم غفلت و بىخبرى به سر مىبرند.
عذاب و هلاكت مخصوص گناهكاران است
همچنین در اناجیل کنونی در موارد مختلف به توصیف جهنم، قیامت و قیام مردم از قبرها پرداخته شده است.
با این همه این قرآن است که بیشترین توجه را به معاد داشته و بسیاری از جزئیات و مسائل آن را مطرح کرده است.
از این جهت قرآن نسبت به مسئله معاد یک استثنا است؛ زیرا هر آنچه که لازم است بشر درباره معاد بداند و بر اساس آن سبک زندگی دنیوی خودش را بسازد، گفته شده است.
زمینهها و انگیزههای انکار معاد
از نظر قرآن، مسئله معاد مسئله مهم و اساسی است که همواره باید مورد توجه قرار گیرد و هر گونه غفلت از آن همانند غفلت از خداوند، جز زیان برای آدمی چیزی ندارد؛ زیرا توجه به مسئله معاد به معنای توجه به خداوند، عبودیت و اطاعت از خدا و آموزههای وحیانی اوست.
منکران معاد کسانی هستند که یا آفریدگاری یا پروردگاری خدا یا فلسفه آفرینش و حکمت خداوندی را منکر هستند و معتقدند که حتی اگر خدایی باشد که آفریدگار و پروردگار است، ولی زندگی که خدا برای موجودات از جمله انسان ساخته، محدود به زندگی دنیوی است و هیچ جهان دیگری نیست که در آن پاداش و کیفری برای بشر باشد.(اسراء، آیات 49 و 98؛ مؤمنون، آیات 36 و 37 و 81؛ نمل، آیات 64 تا 67 )
برخی از منکران کسانی هستند که از مبدأ پیدایش انسان آگاه هستند و آفریدگار را میشناسند، ولی برای آنان شگفتآور و دور از ذهن است که دوباره معاد و رستاخیزی باشد و جانها در جهان دیگر به جسمی برگردد.(رعد، آیه 5؛ عنکبوت، آیه 19؛ مریم، آیات 66 و 67) اینان علیرغم آنکه متوجه به آفرینش آسمان و زمین از سوی خداوند هستند که از هیچ، آنها را آفریده است، ولی منکر معاد میشوند.(سباء، آیات 7 و 9؛ تفسیرالتحریر والتنویر، ج 11، جزء 22، ص 152) این در حالی است که اگر شخص به آفرینش ابتدائی موجودات و انسان توجه کند(روم، آیه 27) و ببیند که چگونه خداوند مثلا از خاک یا نطفه، بشری را آفریده است(یس، آیات 77 تا 82 و آیات دیگر) بسادگی پی خواهد برد که حیات مجدد موجودات و معاد آدمیان کاری بس آسانتر برای خداوند است.(روم، آیات 27 و 50؛ ابراهیم، آیات 19 تا 21؛ نحل، آیات 38 و 40 )
آفرینش مجدد و معاد همه موجودات برای خداوند همانند خلقت یک نفس و جان است.(لقمان، آیه 28) اگر خداوند بخواهد، همه موجودات را از میان میبرد و نظام دیگری را میآفریند بیآنکه این کار بر او دشوار باشد.(فاطر، آیات 16 و 17؛ ق، آیه 15)
از نگاه قرآن همه هستی به یک کن فیکون ساخته و پرداخته میشود(یس، ایه 82) پس کار سختی برای خداوند نیست که دوباره معادی برای انسانها داشته باشد و حیات مجددی در جهانی دیگر به آنان بدهد در حالی که زمین و آسمان را از میان برده و زمین و آسمانی گستردهتر آفریده است.(آلعمران، آیه 133؛ ابراهیم، آیه 48)
اما چرا کسی منکر رستاخیز و حساب و کتاب آن میشود؟
در پاسخ، قرآن به تحلیل بینشها و نگرشهای منکران میپردازد.
زمینه چنین گرایش و تفکری در بشر در اموری چون عدم تفکر در هستی و هدفمندی آفرینش نهفته است. کسانی که برای جهان حکمت و هدفی فرض نمیکنند، به انکار قیامت و رستاخیز میپردازند.
(روم،آیات 7 و 8) برخی دیگر به انکار رو میآورند، چون در پی تحقیقات علمی نمیروند و به باورهای گمانی خود بسنده میکنند. اینان با آنکه همواره در شک و تردید هستند ولی با قاطعیت انکار آخرت میکنند.(نمل، آیات 67 و 68، ق، آیات 11 و 15)
جهل و نادانی(نحل، آیه 38؛ مؤمنون،آیات 81 تا 84؛ جاثیه، آیات 22 و 26) در کنار روحیه تجاوزگری (مطففین، آیات 11 و 12) و آزادیخواهی مطلق (قیامت، آیات 5 و 6) و انجام گناه و جرم و تبهکاری و تمایل به فجور(همان و نیز نمل، آیات 67 و 69؛ مطففین، آیات 11 و 12) موجب میشود که به انکار رستاخیز و معاد بپردازند.
کسانی که گناه میکنند ابزارها و منابع شناختی خود را کور میکنند و قدرت تشخیص حق و باطل را از دست میدهند و منکر حقیقتی چون قیامت و حساب و کتاب آن میشوند. برخی دیگر به سبب روحیه آزادیخواهی به صورت مطلق و عدم گرایش به قید و بندها منکر قیامت هستند؛ زیرا پذیرش قیامت مانند گفتن حرف الف است که باید تا ی آن را بیاموزد و عمل کند. پس اگر منکر قیامت شود، دیگر نیازی نیست که خود را به قید وبندی گرفتار کند و از چیزی به عنوان حکم و دستور عقل و اخلاق و خدا و پیامبر اطاعت کند.
گروهی از مردمان نیز با آنکه در اصل منکر قیامت نیستند ولی به سبب روحیه تکبر و تجاوزگری، دوست ندارند در قید و بند حکم عقل و شرعی باشند. از این رو، به انکار قیامت میپردازند تا پایبند هیچ قانونی نشوند.
خداوند در آیات پیش گفته اینها را از مهمترین علل و عوامل انکار قیامت میداند.
آثار انکار قیامت
آثار انکار قیامت و حساب و کتاب نیز روشن است؛ زیرا منکران قیامت، انسانهای پوچگرا(مؤمنون، آیه 15، دخان، آیات 35 تا 38)، بیقید و بند و رها از هر قانون و اخلاق و وجدان(قیامت، آیه 5 و 6)، تجاوزگر و ظالم(رعد، آیات 5 و 6)، کافر به پروردگاری خداوند(رعد، آیه 5) و گمراه هستند.
(واقعه، آیات 47 تا 51)
از نظر روحی و روانی نیز مردمانی اندوهگین و افسرده هستند؛ زیرا پوچگرایی و پوچپنداری آنان موجب میشود که به سرعت خوشی زیر دلشان را میزند و دست به خودکشی میزنند و از افسردگی مانند مار در خود چنبره میزنند، هر چند که مدتی در جوانی شاد و شنگول هستند و بدمستیهای زیادی دارند ولی بزودی از همه بیبند و باریها خسته میشوند و نومید از زندگی دیگر، در خود فرو میروند و از درون فرو میپاشند.
از این رو خداوند آنها را زیانکار معرفی میکند، زیرا کسانی هستند که سرمایههای وجودی خود را تباه ساختهاند و چیزی ندارند که بر ترازوی قیامت سنگینی کند.(صافات، آیات 15 و 20؛ احقاف، آیات 17 و 18) اینگونه است که در قیامت ذلیل و خوار هستند و خود را سرزنش میکنند و حسرت میخورند.(صافات، آیات 15 تا 18)
چنانکه دیدیم سبک زندگی انسان با پذیرش هر یک از این اصول تا چه اندازه تغییر میکند و رفتار آدمی به طور مستقیم و غیر مستقیم تحت تاثیر پاسخگویی انسان به اینگونه مسائل کلامی و فلسفی است. پس باید بیشترین توجه را به این مسائل در حوزه آموزش و پرورش داشت و کودکان را بر اساس معیارهای فلسفی و کلامی اسلام تربیت و آموزش داد تا سبک زندگی خود را در چارچوب اسلام شکل دهند.